شلوار تاخورده دارد مردی که یک پا ندارد
خشم است و آتش نگاهش، یعنی: تماشا ندارد
رخساره میتابم از او، اما به چشمم نشسته
بس نوجوان است و شاید از بیست بالا ندارد
بادا که چون من مبادا چل سال رنجش پس از این
خود گرچه رنج است بودن، «بادا مبادا» ندارد
تقتقکنان چوبدستش روی زمین مینهد مُهر
با آنکه ثبت حضورش حاجت به امضا ندارد
بر چهره سخت و خشکش پیدا خطوط ملال است
یعنی که با کاهش تن، جانی شکیبا ندارد
گویم که با مهربانی، خواهم شکیبایی از او
پندش دهم مادرانه، گیرم که پروا ندارد
رو میکنم سوی او باز، تا گفتگویی کنم ساز
رفتهست و خالی است جایش، مردی که یک پا ندارد
(مجموعه اشعار، ص 869)
«سهتار شکسته» (۱۳۳۰)/ «جای پا» (۱۳۳۵)/ «چلچراغ» (۱۳۳۶)/ «مرمر» (۱۳۴۱)/ «رستاخیز» (۱۳۵۲)/ «خطی ز سرعت و از آتش» (۱۳۶۰)/ «دشت ارژن» (۱۳۶۲)/ «گزینه اشعار» (۱۳۶۷)/ «درباره هنر و ادبیات» (۱۳۶۸)/ «آن مرد، مرد همراهم» (۱۳۶۹)/ «کاغذینجامه» (۱۳۷۱)/ «کولی و نامه و عشق» (۱۳۷۳)/ «عاشقتر از همیشه بخوان» (۱۳۷۳)/ «شاعران امروز فرانسه» (۱۳۷۳) [ترجمه فارسی از اثر پیر دوبوادفر ، چاپ دوم :۱۳۸۲] / «با قلب خود چه خریدم؟» (۱۳۷۵)/ «یک دریچه آزادی» (۱۳۷۴)/ «يكي مثلا اين كه»(۱۳۷۹) و «مجموعه اشعار» (۱۳۸۲)، از آثار اوست.
همچنین ۱۰۳ قطعه شعر او به زبان انگلیسی در مجموعهای تحت عنوان «فنجانی از آفتاب» به زبان انگلیسی ترجمه و در دانشگاه نیویورک منتشر شده است. روحش شاد.
موضوعات مرتبط: <-CategoryName- ><-CategoryName- >
برچسبها: